قلم
روزهای زیادی است......
حرفهایم سرما خورده اند
و قلم قیافه می گیرد....
تا واژه ها را برای دلم نخواند
فقط سی گاری دود میشود
تو دود را میبینی...........
اما دل در آن خاطره ها را
شاید این دود , دل یخ زده
را آرام سازد..................
شب های زیادی است.....
خواب های من قرارشان را
تا پایان یک نخ سی گار.....
در بیداری ها جا نهاده اند
دوامش همین لحظه است
نه بیشتر......................
تمام دنیا را می چرخند....
تا دستهایشان خالی تر از
خمیازه هایشان در .........
دوباره های از درد باز هم ...
پلک ها را خیس کنند........
من تنها این تک لحظه ها ...
را دوست دارم................
این دو گانگی های خیال را
حتی با پلکهای خیس .....
دوست دارم..................
در این دوری از سر عشق ..
تو فقط بمان...................
سی گار را فراموش..........
خواهم کرد....................
........و بمان........همین....
ترنم باران (111) م,ع.........
کلمات کلیدی :
» نظر