سجدگاه عشق
چه فرقی میکند خاموشم یا ساکت
سکوتم گنجینه ی فریاد است......
در برکه ای همیشه جوشان.......
از چشم هایی که گریه را خوب....
یاد گرفته اند..........................
واژه های شکسته ام...............
رفاقت ها را لا به لای خاطرات .....
همیشه زنده , به تابوت ماتم ها ..
نمی سپارند, زیرا قلم دل میداند....
من با همین حروف فراموش شده...
باز هم نفس می کشم................
شاید دنیا هم مرا جدی نگرفته است
به همان خاکسترهای سیگارت نگاه کن
جای من خالی نیست...................
در سایه سار اشکها کلبه ها دارم...
تا احساس اشک آلودم.................
خاکستر سیگار را محو سازد..........
و در امواج موهایم صدایت زند..........
وسجده گاه عشق گردد................
سجده های دیروز توشه ی امروزم شود
تا شمع فردایم در همین روزهای ........
به ظاهر غریب.....شمشیر بردارد........
و بر دل سیاهیی هایی که نمی خواهم
هلالی از گلایه را بوسه زند................
چشمانم خیس شود و بر نگاهت بوسه زند
چون خیسی مژه هام از باران عشق است
هیچ نگویم....همه را از چشمانم بخوان....
شاید این روزها کبوترهای نامه بر..........
سینه پهلو گرفته اند.....تا بگویند..........
فقط زیر باران عشق تو بمان.................
ترنم باران (185) م,ع..........................
کلمات کلیدی :
» نظر