باران ترنم

بوی عطر محمد

ز این وطن می آید

محرم میرود ,

بوی حسن می آید

چشمی که همه

اشکش حسینی شده بود

همه خون گشته

و از لای کفن می آید

آنکه دور  افتاده ,

غریب گشته بگو

غربتی هست که

همره دل بارون می آید

دل در آن شهر

و دیار خاموش است

همه افلاک از آن

روز سخن می آید

تا می عشق حسن ,

می پرستی دارد

جام عشق نوشم

کین مستی به تن می آید
ترنم باران(94/9/19)

کلمات کلیدی :

هر مصرعِ شعرم ، از آن احساس والا
حسی دارد با چشمی از جنس رسانا

شبنم عشق بر گلبرگ نگاهم همراه
حسی تابان بر دل و دلداری بس زیبا

باران عشق و احساس ناب و آسمان
آغوش زیباترین اختر میشود اساس دنیا

در فکر مجنون و یک خمخانه و دل لیلا
تیمار دل بیمار شود این حس شیوا

چون عـاشـقی بی پروا بر دل مجنون
رنگ عشق به سپیدی جنس ابرها

احساس من ناب و حس تو ناب تر
این حس پاک چه کرده ، با احساس مینا ؟

خدا هم بی شک ، خریدارِ احساس پاک
تا واژه شاعر شود برترین حس دنـیــا
ترنم باران(94/8/7)

کلمات کلیدی :

در این آسمان خیس,
باران آرام است
دعا از جنس بارانی,
آسمان دل آرام است

کلمات کلیدی :

امشب از غربت دل با بغض ,
گریان میشوم
تا سحر بیدارم و با یار
هم پیمان میشوم

کلمات کلیدی :

مرا وقتی ز دل بیگانه بودم
با دلارام آشنا کردی
مرا از خود جداکردی و
از بندم رها کردی

کلمات کلیدی :