مرا بخش
اگر از گونه هایم عشق میریزد
و سطرهایم بارانی میشود
از تو چه پنهان
به اندازه تمام پریشانی موهایت شکسته ام
اما باور کن
خاطراتت چه خوب میزبانی بود
برای بهانه های نفس کشیدنم
مرا ببخش
برای احساسی که داشتم و
در گلو حبس کردم و بیان نکردم
حرف هایی که نگفته
همه را خورده ام
و شعرهایی که غزل غزل در وجود نوشتم
اما هرگز
توان سرودنش را نداشتم
مرا ببخش
هر بار نوشتم و نخواندی
من نوشتم هر بار
من نوشتم از توووووو
از تنهایی..
که اگر قرارم با تو باشد
تا ابد خواب به چشمان من بی خواب نخواهد آمد
باورش سخته , بودن در نبودن ها
محکومم به تنهایی , محکومم به فراموشی
ترنم بران (401) م,ع
کلمات کلیدی :
»
نظر