نفس های آخر
دلم تنگ است.............
تنگ تارهایی از حنجره.....
از غصه....از دوری...........
که روزهای زیادی است....
نلرزیده اند.....................
تنگ جمله های دلم که گوش
به جماعت جامد نمی دهند..
ای دل............................
پائیز سراسیمه , در می زند..
افسوس , نمی داند برگ ریزان
چشمان من......................
نفس های آخرش را می کشد
اینجا کنار خیمه های خیال من
زردترین فصل خدا را قاب گرفته اند
این روزها سراغ مرا از پروانه ها بگیر
همان سوخته هایی که رازشان را
حتی خدا گریه می کند.............
من در پیچ و تاب پیله هایی اسیرم
که فردایشان را برگهای زرد شده..
بهتر می دانند..........................
می دوم تا به ایستادن برسم......
می دوم تا دلتنگی ام را در فضای..
آغشته از عطر تو پیدا کنم..........
این دل بس تنگ است..............
تو فقط با دل بمان.....همین.........
ترنم باران (51) م,ع...................
کلمات کلیدی :
» نظر