باران ترنم

هرشب سجده بر سجاده ام
رو به قبله نگاهت پهن است

که به هیچ سویی جز
تو باز نمیشود

باران نگاهم از
ذکر نامت روان جاری ست

و دستانم بند تسبیح
استخاره ایست
که دو رج بیش ندارد
آری
آری

سجاده دعایم را در
انتظارت باز گذاشته ام

چگونه تمنایت کنم
با نگاهی که در
چشمان نهان توست
ترنم باران(94/7/18)

شنیدم , دل با تو نفس میکشد انگار
دلی که در خم این سوز و ساز می ماند

و فکر میکنی میشود بدون چشمانت
دل از این قصه شیرین بی نیاز می ماند؟

جدالی با این زمانه در راه است
آری, دل همیشه باتو در خواب ناز میماند

سکوت میکنم تا لمس کنی احساسم را
میدانی , این حس شبیه " فراز " می ماند

تو باشی نبرد با دنیا تمام خواهد شد
در صبح مطلق نگاه بر سجاده نماز میماند

واژه ها باتو حسی تمام ناشدنیست
برای عشق تو این غزل مجاز می ماند
ترنم باران(94/8/3)

غرق عشق باشیم و
به عطر نیلوفر بیندیشیم

آسمان با نفس های
من و تو بارانی ست

اگر این بار با چشمانی
نوازشگر بیندیشیم

واژه ها را باید
عاشقانه تماشا کرد

مثل زمان کودکی
خوش باور بیندیشیم

صفحه دل دریاست
مث موج بنویسیم

واژه واژه عشق را
آبی تر بیندیشیم

یا رب دست دعایم
را میبرم بالا

تا غزل عشق را با
عشق تو زیباتر بیندیشیم
ترنم باران(94/7/14)

شب هنگام دل را
کرده ای همراه خود
جان بخشم زیار ,
نبوده بر دار هم

دوری یوسف با غمش
سر شد روز و شب
حتی یک نظر بر دل نما,
اندک و کوتاه هم

عشق مجنون تا کجا
می کشد جان مرا
هر لحظه جان لیلی
به فدایت باز هم

می نویسم نم نم یاران را ,
دستانم بگیر
تا ساز عشق پیچد آسمان ,
همره باران هم
ترنم باران(94/7/8)