غروب آرزوها
میان آرزوهای ساده
چه سخت است
به دنبال دستان تو گشتن
شاید یک جایی
در نزدیکی آسمان نگاهت
روی شانه هایم
و نم نم باران
و پنجره ای که رو
به آرزوها باز میشود
همره باران طلوع کردی..!
کاش میدانستی...!
تنها آرزوی ساده
افتادن برگ نگاهت
روی شانه های است
که طاقت غروب آرزوها را ندارد....!
ترنم باران.............
کلمات کلیدی :
» نظر