سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افق تمنا

عشق حسی است
که
شعله می کشد
آتش میزند
انقلاب میکند
برای به اوج رسیدن
آزاد شدن
آرمیدن
جان گرفتن
عشق یعنی
آرامش شب های بارانی
چشم های بیدار
در شب مهتابی
مرهم دردهای من
بوسه میزند
مست میشود
لبهای من
شعر میشود
باران عشق
هر واژه اش
بی تاب عشق
لمس هر نم اش
معنای عشق
این همان
ذکرو ثنا
ایمان عشق
قطره های
ناب عشق
بارانی است
که می بارد و
می سازد
رنگین کمانی
که ذره ذره
به تصویر میکشد
معرکه ای از بودن
عاشق شدن
عشق حسی است
هرچه از فراق میگذرد
به سمت اشراق میرود
و تا رسیدن به وصال
اوج میگیرد
عشق
عقربه های دلتنگی است
در پی چشمان منتظر
دل سجده میزند
نگاه می گرید
دیده عروج میکند
دستها بر محراب می افتد
و دل را به معراج میبرد
معرکه ی عشق
دل را
از محراب به معراج
در افق تمنا به اوج
میبرد
و وصال را به تن میکشد
عشق
این ثانیه های لجوج است
در تمام بی خوابی هایم
به وسعت یک بیقراری
در عاشقانه ای آرام
عشق یعنی
لحظه لحظه
قلم....
دل را شاعر میکند
بارانی از واژه ها
را بر آسمان نگاعت
می نگارد
تا قطره قطره
از جوهرش
شعر ببارد
تا افسانه ی عاشقی را
لیلی و مجنون را
شیرین و فرهاد را
یوسف و زلیخا را
زنده کند
عشق
سایه ای است
برای ایستادن
خانه ای است
برای دلتنگی
آسمانی
که می بارد و می بارد
بارشی از جنس وصال
ژاله و شبنم با گلبرگ
از تمنا
تا وصال
تا مستی
عشق چهار فصلش
تراوش عطر عاشقیست
هر فصلش
فصل
ترانه های عاشقیست
فصل تمنا
فصل خواهش
فصل وصال
فصل بوسه
فصل خنده
فصل یار
فصل غمزه
فصل عشوه
در بهار
رسیدن به تو
فصل کاویدن توست
تویی که از معرکه ی عشق گفتی
و از ماندگاری عشق
این همان عشق است
که
حست را به یفما میبرد
و آغوشت را به یار
هدیه میدهد
این عشق
همیشه برنده است
بودنت را زندگی کنم
و تمنایت را دیوانگی
چرا که من
در تمنای عشق توام...
ت ر ن م ب ا ر ا ن (95/2/10)


» نظر